کد تقویم

> چارلی چاپلین - همه چی درباره سینما
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه چی درباره سینما

سینمای ایران

 

نخستین فیلم صدادار فارسی، فیلم دختر لر بود که در سال 1317 خورشیدی توسط عبدالحسین سپنتا ساخته شد.

ورود نخستین دستگاه سینماتوگراف به ایران در سال1279 هجری خورشیدی توسط مظفرالدین شاه سر آغازی برای سینمای ایران به حساب می‌آید، هر چند ساخت اولین سالن سینمای عمومی تا سال 1291 اتفاق نیفتاد. تا سال 1308 هیچ فیلم ایرانی ساخته نشد و اندک سینماهای تاسیس شده به نمایش فیلم‌های غربی که در مواردی زیر نویس فارسی داشتند می‌پرداختند. نخستین فیلم بلند سینمایی ایران به نام «آبی و رابی» در سال 1308توسط آوانس اوگانیانس، با فیلمبرداری خان بابا معتضدی ساخته شد.

در سال1311 خورشیدی اولین فیلم ناطق ایرانی به نام «دختر لر» توسط «عبدالحسین سپنتا» در بمبئی ساخته شد. استقبالی که از این فیلم شد، مقدمات ساخت چند فیلم ایرانی دیگر را فراهم کرد. تغییر جو سیاسی کشور طی سالهای 1315 تا 1327 و اعمال سانسور شدید و مواجهه با جنگ جهانی دوم فعالیت سینمای نوپای ایران را با رکود مواجه ساخت. هر چند نباید از نظر دور داشت که تا این دوره هنوز سینما در ایران جنبه عمومی نیافته بود و استفاده از معدود سینماهای موجود در تهران و شهرهای بزرگ، تقریبا مختص اشراف و اقشار خاصی از جامعه بود. از طرف دیگر در بین سازندگان فیلم نیز خط فکری خاصی وجود نداشت و به جز سپنتا که به دلیل ویژگی‌های فرهنگی وی عناصر ادبیات کهن ایران در ساخته‌های وی به چشم می‌خورد، در بقیه موارد فیلم‌های ساخته شده عمد تاً اقتباسی ناشیانه از فیلمهای خارجی بود.

در سالهای بعد از 1322 فعالیت‌های فیلمسازی به دلیل تاسیس چند شرکت سینمایی توسط تعدادی سرمایه‌گذار و همچنین عمومی تر شدن سینما در بین مردم، گسترش یافت. اما متاًسفانه از آنجایی که در این گسترش توجه به درآمد و سود حاصل از سرمایه گذاری از یک طرف و وضعیت سیاسی جامعه از بعد از کودتای 28 مرداد و تحدید آزادیها، یعنی مهمترین عنصر توسعه فرهنگی، سینمای ایران عمدتاً با محصولاتی عوام پسند و بی محتوا مواجه شد و این عناصر جزو سنت رایج فیلم سازی در این دوره گردید. خوشبختانه در سالهای بعد با فعالیت فیلمسازانی چون ساموئل خاچیکیان، هوشنگ کاووسی، فرخ غفاری، ابراهیم گلستان، سهراب شهید ثالث، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، فریدون رهنما و علی حاتمی جریان فرهنگی تازه‌ای در فیلمسازی ایران آغاز گشت، که تا حدودی جدا از سنت رایج عوام پسندانه در ایران اقدام می‌نمود.

 

دهه چهل و پنجاه

 

تاًسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در 1348 فرصت مناسبی برای شکل گیری سینمای فرهنگی در ایران شد. هم‌کاری یونسکو با این کانون به عنوان توزیع کننده فیلم‌های کودکان در ایران که با اعزام نورالدین زرین‌کلک به بلژیک عملی گردید، تأثیر مهمی بر ارتقاء سطح فرهنگی کانون گذاشت. جریان فرهنگی شکل گرفته از سوی سینماگران پیش‌رو هم‌راه با ایجاد کانون پرورش فکری و همچنین کاهش استقبال عمومی از عناصر سرگرم کننده‌ای چون خشونت، سکس، جاهل مسلکی در بین اقشار جوان و بخصوص قشر تحصیل‌کرده کشور عواملی بودند دست در دست هم جریان نو و سازنده‌ای را در سینمای ایران طی سال‌های 50 تا 57 به وجود آوردند. سهراب شهید ثالث، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، خسرو سینایی، کامران شیردل، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، علی حاتمی، امیر نادری و... از افرادی بودند که با بهانه‌های غیر مادی نقش اساسی در این جریان داشتند و مقدماتی را فراهم نمودند تا سینمای ایران گام‌های مهمی در سال‌های بعد بر دارد.

 

سینمای پس از انقلاب

 

بعد از انقلاب طی سالهای 1357 تا 1362 بدلیل نبودن ضوابط تدوین شده فیلمسازی، سینمای ایران تقریبا در وضعیتی نابسامانی بسر می‌برد. پس از سال 1362 با تدوین ضوابط فیلمسازی که با توجه به شرایط پس از انقلاب تنظیم شده بود، عناصری چون خشونت و سکس را اجباراً از سینمای ایران خارج ساخت و از طرف دیگر به دلیل مصادره بسیاری از سینماها و شرکت‌های تولید فیلم و اعمال نظارت دولتی بر آنها به طور غیر مستقیم نقش عامل سودآوری در سینما کمرنگ تر شد. این عوامل همراه با تکامل کیفی فیلمسازان دهه پنجاه چون عباس کیارستمی، بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی تاثیر مثبتی بر روند فیلمسازی در ایران گذاشت که با توجه به محدودیت‌ها، محصولات بدیعی را آفریدند و تحسین منتقدان جهانی را به همراه داشت. در این دوره فیلمسازان جوانی چون محسن مخملباف، ابراهیم حاتمی کیا، جعفر پناهی، مجید مجیدی و ابوالفضل جلیلی که با تمایلات مختلف پا به عرصه فیلمسازی گذاشتند و به مرور با مطالعه و پشتکار توانستند به صورتی هنرمندانه عناصر این هنر را بکار بگیرند، نقش موًثری در این تحول ایفا نمودند.

همچنین برقراری منظم سالانه دست کم یک جشنواره بین‌المللی فیلم که در بهمن ماه هر سال به نام جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در کشور برگزار می‌گردد نیز در ایجاد علاقه به سینما در قشر جوان کشور از یکسو و توسعه این هنر نقش مهمی ایفا نموده‌است.

نقطهً اوج موفقیتهای بین‌المللی سینمای ایران در این دوره را باید نامزدی مجید مجیدی در مراسم جوایز اسکار سال 1998 و اهدای جایزه نخل طلایی جشنواره بین‌المللی کن فرانسه در سال 1997 به عباس کیارستمی برای فیلم طعم گیلاس (این جایزه بصورت مشترک به عباس کیارستمی و یک فیلمساز ژاپنی تعلق گرفت) دانست. از دیگر موفقیتهای بین‌المللی سینمای ایران طی این دوره می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • جایزه پلنگ طلایی جشنواره لوکارنو، سویس، 1997، به فیلم «آیینه» ساخته جعفر پناهی.
  • جایزه بزرگ بهترین فیلم در جشنواره فیلم سه قاره نانت، فرانسه، 1996 به فیلم «یک داستان واقعی» کار ابوالفضل جلیلی.
  • جایزه دوربین طلایی جشنواره کن، فرانسه، 1995، به فیلم «بادکنک سفید» اثر جعفر پناهی.
  • جایزه روبرتو روسیلینی در جشنواره کن، فرانسه، 1992به عباس کیارستمی به خاطر مجموعه آثارش. جایزه فرانسوا تروفو در جشنواره فیلم جیفونی، ایتالیا، 1992، به عباس کیارستمی به خاطر مجموعه آثارش.
  • جایزه بزرگ بهترین فیلم جشنواره سه قاره نانت، فرانسه، 1989، به فیلم «آب، باد، خاک» ساخته امیر نادری.
  • جایزه بزرگ بهترین فیلم جشنواره سه قاره نانت، فرانسه، 1985، به فیلم «دونده» اثر امیر نادری.

از دیگر تحولات کمتر سابقه دار در سینمای ایران طی سالهای بعد از انقلاب حضور جدی تر فیلمسازان زن مانند رخشان بنی‌اعتماد، پوران درخشنده و تهمینه میلانی است.


نوشته شده در یکشنبه 89/2/19ساعت 8:11 صبح توسط چارلی چاپلین نظرات ( ) |

پیدایش سینما در ایران

 

 

 

سینما را مظفرالدین شاه وارد مملکت کرد. نه به قصد خدمت به ملتش، بلکه در راه ارضای ذهن تنوع طلب و حداکثر نوجویش ... و بعد میرزا ابراهیم خان صحاف باشی که با کاربرد سینما آشنا شده بود، آن را که در انحصار شاه و اشرف بود، به میان مردم برد اما با ؟؟؟؟ حرکتش ناتمام ماند. به زودی یک باور عمومی رواج پیدا کرد که کار سینما را باید خارجی­ها به عهده بگیرند و روسی خان، آقایف، ژرژ اسماعیلف، السکاندر لوین، امیل سورکف، آرنولد یاکوبسن و ... شکل گرفتند. در کار فیلمسازی هم وضع به همین منوال بود، در شروع باز هم یک روسی الاصل قطب بود و دست هموطن دیگرمان را هم هندی­ها کیلومترها دورتر گرفتند. روز دوازدهم ذی الحجه 1317، مظفرالدین شاه قاجار از تهران به قصد اروپا حرکت کرد. او پس از سیاحت مفصل در اغلب ممالک اروپا، در اوایل تابستان 1279 به چشمه­های معدنی شهر معروف «کنترکس ویل» فرانسه رفت، مشغول معالجه شد و در همین ایام بود که سینما را شناخت. در سفرنامه­ی مظفرالدین شاه می­خوانیم که شاه روز یکشنبه 17 تیر ماه 1279 به اتفاق میرزا ابراهیم خان عکاسباشی به تماشای دستگاه سینمو فتوگراف ولانترن ماژیک رفته است. این حادثه 5 سال بعد از ازدواج اختراع برادران لومیر در پاریس رخ داده است. میرزا ابراهیم خان عکاسباشی اولین فیلمبردار ایرانی، متولد مرداد 1253 در تهران و متوفی به سال 1294 در چابکسر قزوین است. میرزا ابراهیم پسر میرزا احمد ضیع السلطنه، عکاسباشی دربار ناصرالدین شاه بود. در مورد ضیع السلطنه روایت شده است که او بدون اجازه­ی ناصرالدین شاه با معیرالممالک به اروپا سفر کرد و شاه به هر دو غضب کرد. معیرالممالک بازگشت ولی ضیع السلطنه حدود ده سال در اروپا باقی ماند و پسرش میرزا ابراهیم خان از سن چهارده سالگی در پاریس به تحصیل عکاسی، گراورسازی و عکاسی روی چینی پرداخت و زمانی که سرانجام ناصرالدین شاه به پدرش رخصت بازگشت به وطن را داد، او نیز همراه پدر به تهران آمد و به دستور شاه در خدمت مظفرالدین میرزا که ولیعهد بود و در تبریز به سر می­برد درآمد. پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، میرزا ابراهیم خان عکاس‌باشی با ولیعهد به تهران آمد. میرزا ابراهیم خان در سفر پدرش که در پاریس بسر می­برد ترتیب خرید دوربین را داد. میرزا ابراهیم خان اولین فیلم را در «اوستاند» بلژیک در مراسم جشن گل­ها فیلمبرداری کرد و سپس همراه با شاه به ایران بازگشت. شروع نمایش فیلم از همان روزهای نخست بازگشت مظفرالدین شاه لااقل در دربار و بعد رفته رفته نزد بزرگان و اشراف، به هنگام میهمانی­های عروسی و ختنه­سوران آغاز شد. نمایش فیلم در هر دفعه، غالباً دو بار و جداگانه یک بار برای مردها و یک بار برای زن­ها صورت می­گرفت. عکاس‌باشی ضمن نمایش مرتب فیلم در دربار و نزد اشراف، گاه و بی­گاه نیز به فیلمبرداری می­پرداخت.

اولین گام برای عمومی­شدن سینما توسط میرزا ابراهیم خان صحاف باشی در ایران وقتی سینما در آمریکا و اروپا، پنج سال پیش از تهیه­ی «سینما توگراف» به دستور مظفرالدین شاه و به وسیله­ی میرزا ابراهیم خان عکاسباشی، زاده شد، یک هنر اجتماعی بود و کوشش می­شد که توده­ی مردم هرچه بیشتر جلب آن شوند و به همین جهت ایجاد سالن­های ارزان قیمت یا استفاده از چادر برای جذب بیشتر تماشاگر، یکی از مهمترین هدف­ها بود (مثلاً ژرژه لیس فیلم سفر به ماه را زیر چادر نمایش داد). اما در ایران بر عکس، سینما ابتدا حالت اشرافی داشت و پادشاه آن را ابتدا در دربار و بعد نزد اشراف و اعیان رواج داد. اولین گام برای عمومی شدن سینما، به وسیله­ی مردی به نام میرزا ابراهیم خان صحاف باشی برداشته شد. این مهم در آذر ماه 1284 شمسی روی داد. او در خرداد ماه 1276 طی سفری شش ماهه که برای داد و ستد جواهر به دور دنیا رفته بود با سینما توگراف آشنا شد. یعنی دو سالی پس از رواج سینما توگراف، روز جمعه بیست و پنجم ذی الحجه­ی 1314 هجری قمری، در تماشاخانه­ی پاریس در لندن. صحاف باشی در بازگشت به ایران (حدود مهر ماه 1283 شمسی) نخستین سالن نمایش فیلم را در حیاط پشت مغازه­اش دایر کرد (سه راه مهنا ـ چهار راه مهنای فعلی در لاله زار نو، که تا خیابان ارباب جمشید ادامه داشت)، مشتریان او در این دوره از اعیان از جمله اتابک و علاء الدوله بودند و از فیلم­هایی که نمایش می­داد یکی داستان مردی بود که بیش از صد مرد را وارد کالسکه­ی کوچکی می­کرد و یا از مرغی بیش از بیست تخم می­گرفت و این فیلم­های فانتزی، نوع معمول کمدی­ها آن زمان بود. صحاف باشی در ماه رمضان 1322 ـ نوامبر 1904، در اوایل خیابان چراغ گاز (امیرکبیر فعلی) سالنی باز کرد که یقیناً نخستین سالن عمومی سینما در ایران است. معروفست که مقابل درب ورودی سالن نمایش ـ دالان سینما ـ سه دستگاه جهان­نما قرار داشت که تماشاگران از سوراخی که در آن تعبیه شده بود، تصاویری برجسته می­دیدند. از فیلم­هایی که در این سالن ـ که معمولاً فقط شب­ها باز بود و در آن لیموناد و سایر آشامیدنی­ها به فروش می­رسید ـ به نمایش در می­آمد می­توان از فیلمی یاد کرد که در آن مردی مشغول جارو کردن کوچه­ای است، در این حال ماشین جاده صاف کنی از راه می­رسد و او را زیر می­گیرد و جارو کش به صورت باریک و بلند در می­آید. بعد یکی از روی چهار پایه­ای با تخماخی روی سرش می­کوبد و مرد این بار کوتاه و چاق می­شود! ... اصولاً بیشتر فیلم­های این سالن از محصولات کمپانی «پاته» بود. این سینما یک ماه رمضان فعالیت داشت و بلیت­هایش یک، دو، سه و پنج ریال بود. یکی از اولین تماشاگران سینمای چراغ گاز تعریف می­کند که وقتی تماشاگران سر جای تعیین شده نمی­نشستند، صحاف باشی که همواره لباده­ی بلند سیاه رنگی به تن داشت با صدای بلند می­گفت: «حیا کنید، بروید سر جایتان، آهای یک قرانی­ها بروید سر جایتان ...» عمر سینمای چراغ گاز که تماشاگرانش آدم­های نسبتاً پولداری بودند تنها یک ماه رمضان بود. دو روایت برای تعطیلی زودرس سالن چراغ گاز در دست است: در روایت نخست، حاکی از آن است که با بذگویی گروهی از مردم که تأسیس سالن سینما را در خیابان چراغ گاز بی­دینی می­دانستند، شیخ فضل­الله نوری به تکفیر سینما می­پردازند و صحاف باشی به ناچار سینمایش را تعطیل می­کند. روایت دوم این است که چون صحاف باشی از مبارزان مشروطه خواه بود، به لحاظ درگیری­هایی که با دربار داشت، با بدگویی­هایی که از «سینما» شد، بهانه­ای به دست درباریان داد تا سینمایش را به تعطیلی بکشانند. صحاف باشی به دنبال این حادثه، پروژکتور خود را به آرتاشس پاتما گریان (اردشیر خان) واگذار کرد. درباره­ی پایان راهِ میرزا ابراهیم خان صحاف باشی، نقل است که: «صحاف باشی پولی از ارباب جمشید گرفت و خانه عیاش را به عنوان رهن یا بیع شرط به ارباب جمشید داد، مدت منقضی شد، ارباب جمشید در مقام تصرف خانه برآمد، صحاف باشی عریضه­ای حضور شاه عرض کرد که ارباب جمشید طلبی از من دارد و می­خواهد خانه سی­هزار تومانی عیال مرا در عوض چهارده هزار تومان ببرد. مستدعی است که دستخط مبارک را صادر فرمایند که مهلتی به من بدهد تا به مروز طلب او را بپردازم». حکم جوابیه و دستخط این بود: جناب اشرف اتابک اعظم ـ صحاف باشی را زنجیر کنید، تا طلب ارباب جمشید را بپردازد. صحاف باشی را گرفته و حبس نمودند، تا توسط آقایان علماء او را از زندان خارج نموده، در خانه شریف­الدوله که رئیس محاکمات خارجه بود محترماً حبس نمودند». صحاف باشی در خانه­ی شریف­الدوله ماند و سرانجام پس از تحمل رنج­های معنوی و مادی بسیار و دلسوختگی تمام از وضع سیاسی ایران، اقدام به فروش اموال و اجناس خود کرد و وسایل کارخانه­ی ورشوکاری و تماشاخانه و دستگاه سینما توگراف و فیلم­ها و غیره را فروخت. سپس تحت­ الحفظ در سال 1286 شمسی از ایران تبعید و راهی کربلا شد و پس از مدتی نیز به همراه همسر و فرزندانش به هند مهاجرت کرد. دو سال بعد از میرزا ابراهیم خان صحاف باشی سرانجام این روسی خان بود که توانست سینما را رواج دهد. مهدی روسی خان، نام ایرانی یکی از تکنسین­های عکاسخانه­ی عبدالله میرزا قاجار است که نام اصلی­اش «ایوانوف» بود. او در مهر ماه سال 1254 هجری شمسی، در تهران متولد شد. پدرش انگلیسی و مادرش از تاتارهای روس بود. مدتی شاگرد عبدالله میرزا بود که بعد از درگذشت مظفرالدین شاه و آغاز سلطنت محمدعلی شاه و کنار رفتن میرزا ابراهیم خان عکاسباشی به ریاست بخش عکاسی دارالفنون (در طبقه­ی فوقانی داروخانه­ی شورین) و همچنین مقام عکاسباشی دربار دست یافته بود. این عکاسخانه (عکاسخانه­ی مدرسه­ی مبارکه­ی دارالفنون) تا اوایل مشروطیت دایر بود و ایرانوف (روسی خان) نیز در آن فعال بود. مهدی روسی خان بعد از مدتی، خود (در فروردین ماه سال 1286) دست به تأسیس عکاسخانه زد. ایوانوف به خاطر عکس­هایی که از نجبا و اشراف برداشته بود، از محمدعلی شاه عنوان روسی خان را دریافت داشته بود و به زودی توانست به کارش رونق بدهد. در همین زمان ـ سال 1286 شمسی ـ دو روسی به افتخار ولیعهد (احمد میرزا) دو فیلم در تالار آئینه­ی قصر گلستان نمایش دادند.

اولین مدرسه بازیگری ایران «مدرسه آرتیستی» و «آبی ورابی» اوایل سال 1308، اوانس اوگانیانس به همراه دخترش زما از طریق مشهد وارد تهران شد. سینماها در تهران سه سال پس از آغاز سینمای ناطق، همچنان به نمایش فیلم­هیا صامت مشغولند. هنرپیشگان سرشناس: هارولد لوید، چارلی چاپلین، می مارش، استم قرانت (ویلیام دزموند تایلور)، ریچارد تالماج، ایوان ماژوخین، انی اندورا و پات و پاتاشون هستند. اوگانیانس که ظاهراً مقوله­ی کارش سینماست، پس از بررسی­های مقدماتی در می­یابد که مرکزی تحت عنوان «فدراسیون بین المللی مجامع تحقیقات علمی» از چهار سال پیش به این سو در تهران فعال است. لذا عضویتش را می­پذیرد و بزودی با توجه به سوابقش در زمینه­ی کار سینما در شوروی و بعد در ایران، در جمع هیأت عالیه­ی فدراسیون قرار می­گیرد. اوگانیانس به زودی با هموطن دیگر مهاجرش گریشا ساکوارلیدزه که قبلاً به تابعیت دولت ایران درآمده است، آشنا می­شود. او فکر تأسیس مدرسه­ی سینمایی و سپس تولید فیلم را به مرحله­ی عمل در می­آورد، کاری که چندی قبل از او، علی وکیلی قادر به انجامش نشده بود. سرانجام اوگانیانس در بیستم اردیبهشت 1309 کار مدرسه را آغاز می­کند. مراجعه­ی بیش از صد و پنجاه نفر باعث می­شود که اوگانیانس کلاس­های متعددی را که لازمه­ی این امر است؛ از موسیقی، بازیگری، ورزش، فیلمبرداری، ژیمناستیک و رقص و ... ایجاد کند، ولی شاگردان به تدریج طی ماه نخست، تحلیل می­روند، اما اوگانیانس به تعداد باقی­مانده­ی شاگردانش (که فقط هیجده نفر هستند) راضی و قانع است. سرانجام سعایت­ها و بدگویی­ها و مشکلات که بیش از اندازه­ی ظرفیتش است او را ناچار از عکس­العمل می­سازد و هنوز بیش از یک ماه از افتتاح نخستین دوره­ی مدرسه­ی آرتیستی سینما نمی­گذرد که اوگانیانس از پنجم تا سیزدهم تیر ماه 1309، سه بار آگهی «مدرسه آرتیستی سینما» را (وزارت معارف او را ناچاره از انتخاب عنوان «پرورشگاه آرتیستی سینما» و بعد «ورزشگاه آرتیستی سینما» کرده بود) منتشر می­کند و خود نیز برای نخستین بار مقاله­ای را انتشار می­دهد و در آن در کنار اشاره به مشکلاتش، امیدواری و خوشبینی­هایش را به آینده­ی کاری که شروع کرده، ابراز می­دارد.


نوشته شده در یکشنبه 89/2/19ساعت 7:51 صبح توسط چارلی چاپلین نظرات ( ) |
  • پیدایش سینمای آمریکا

تولد سینما را تا حد زیادی می‌توان به آمریکا نسبت داد. اولین انیمیشن سینمایی توسط ادوارد مای‌بریج ساخته شد که تصویر یک اسب در حال دویدن بود.

توماس آلوا ادیسون هم یکی از اولین تولیدکنندگان سینما بود که دستگاه جنبش نما را اختراع کرد.

اولین نمایش فیلم در آمریکا برای عده? زیادی از تماشاگران در وقت استراحت بین جشنهای رقص و دانس برگزار می‌شد. پایه‌گذاران این فیلمها از مکانهای مختلف دنیا به آمریکا می‌آمدند و غارتها و راهزنی‌ها را به صورت فیلمهای درام نشان می‌دادند. اولین موفقیت آمریکا در سینما، فیلم سرقت بزرگ قطار به کارگردانی ادوین س. پورتر بود.

  • پیدایش هالیوود

در سال ???? کارگردان د. و. گریفیث از طرف شرکت بیوگراف همراه با گروه بازیگرانش به سواحل فرستاده شدند. آنها شروع به ساختن فیلمی در محلی نزدیک لوس آنجلس کردند. این شرکت ترجیح داد تا فیلم‌های دیگری هم در آن مکان و مناطق نزدیک به آن بسازد، آن محل را هالیوود نامیدند.

چندی بعد آنجا پیشرفت کرد و استودیوهای زیادی در آنجا ساخته شد. تا قبل از جنگ جهانی اول فیلم‌های زیادی در شهرهای مختلف آمریکا ساخته می‌شد اما کارگردانان بیشتر به طرف جنوب کالیفرنیا جذب می‌شدند.

  • پیدایش ویدئوهای خانگی

سینمای مستقل آمریکا بیشتر بعد از دهه ??حضور پیداکرد.قبل از آن استودیوهای هالیوودی اجازه نمی‌دادند که کارگردانان فیلمهای خودشان را بسازند وشدیدا بر فیلمهااحاطه داشتند.کسانی مثل جان فورد وهیچکاک نمی‌توانستد که فیلمهای خودشان را تدوین کنند چون تهیه کننده بر آنها اعمال نظر می‌کرد.اما بعد از دهه??وظهور مکاتب مختلف درهنر وهمچنین تغییر علاقه مردم وجوانان به فیلمهایی که فرهنگ عامه داشتند باعث شد که تهیه کنندگان هالیوودی هم به فیلمهای مستقل تر بیشتر توجه کنند.واینجا بود که کارگردانان جوان ونوجویی مثل اسپیلبرگ، اسکورسیزی، کاپولا ودی پالما هم بتوانند که فیلمهای موردعلاقه خودشان را بسازند وتهیه کنندگان هالیوودی هم به آنان توجه ویژه‌ای بکنند. البته کارگردانانی مثل اندی وارهول یا کاساویتس زیر بار سیستم استودیویی نرفتند وخودشان همچنان مشغول فیلمسازی شدند.بیشتر دلیل حضور سینمای مستقل در بخش س -ک -=س واروتیک بود.چون دیگرتابوها در هالیوود وآمریکا شکسته شده بودومردم این مسائل را راحتر درک می‌کردند ودرواقع س =-ک-= س موتورجلوبرنده سینمای آمریکا شد. فیلمهایی مثل خیابانهای پایین شهر (اسکورسیزی)، دوئل (اسپیلبرگ)، دیوار نوشتهای آمریکایی (لوکاس)از جمله مستقلهای هالیوود آن زمان بود.

 

تاریخچه سینما

پیدایش

برادران لومیر در سال ???? سینماتوگراف(اولین دوربین فیلم برداری) را اختراع کردند. هرچند نمی‌توان این دو برادر فرانسوی را یگانه افرادی دانست که به پیدایش هنر سینما کمک کردند. پیدایش سینما و فن فیلمبرداری خود مرهون پیشرفت‌های بسیار زیادی هم در عرصهُ تکامل نگاتیو بود و هم تکامل دستگاه‌های اولیه عکاسی. بطوریکه نمی‌توان قاطعانه از یک نفر به‌عنوان مخترع سینما نام برد. دستگاه‌هایی همچون کینتوسکوپ، ویتاسکوپ و بایوسکوپ همگی در پیدایش دستگاه سینماتوگراف موثر بوده‌اند.

برادران لومیر خود ده‌ها فیلم کوتاه ساختند که همهُ آنها صرفاً از یک نما تشکیل می‌شد و قطع و وصل و تدوین در آنها وجود نداشت. از جمله? این فیلم‌ها می‌توانیم به "ورود قطار به ایستگاه"(که به عنوان اولین فیلم ساخته شده به دست بشر محسوب می‌شود)، "خروج قایق از لنگرگاه"، "غذا خوردن کودک" و "خروج کارگران از کارخانه" اشاره کنیم.

پس از لومیرها، ژرژ مه‌لیس باعث تکامل فن سینما شد. دیدگاه مه‌لیس نسبت به سینما یک دیدگاه تئاتری بود. او پرده‌های گوناگونی از نمایش را فیلمبرداری می‌کرد و سپس این پرده‌ها را به یکدیگر متصل می‌کرد. ژرژ مه‌لیس همچنین پدیدآورنده‌ فن تروکاژ در سینماست. پس از مه‌لیس، ادوین اس پورتر باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد. او با ساختن فیلم‌های "زندگی آتش‌نشان آمریکایی" و "سرقت بزرگ قطار" سینما را به عنوان پدیده‌ای که امروزه می‌شناسیم معرفی کرد. سینمای پورتر دیگر ارتباطی به تئاتر نداشت، بلکه هنری مستقل و جدید بود. پورتر، پیشگام فن تدوین فیلم نیز می‌باشد. راهی که او در سینما آغاز کرد در نهایت به سینمای داستان‌گوی هالیوود منجر شد.


نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:46 عصر توسط چارلی چاپلین نظرات ( ) |
<      1   2   3   4      


کد قالب جدید قالب های پیچک


< > < >